مثنوی معنوی/کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر ششم مثنوی (کرامات شیخ شیبان راعی قدس الله روحه العزیز) از مولوی |
' |
همچو آن شیبان که از گرگ عنید | وقت جمعه بر رعا خط میکشید | |
تا برون ناید از آن خط گوسفند | نه در آید گرگ و دزد با گزند | |
بر مثال دایرهی تعویذ هود | که اندر آن صرصر امان آل بود | |
هشت روزی اندرین خط تن زنید | وز برون مثله تماشا میکنید | |
بر هوا بردی فکندی بر حجر | تا دریدی لحم و عظم از همدگر | |
یک گره را بر هوا درهم زدی | تا چو خشخاش استخوان ریزان شدی | |
آن سیاست را که لرزید آسمان | مثنوی اندر نگنجد شرح آن | |
گر به طبع این میکنی ای باد سرد | گرد خط و دایرهی آن هود گرد | |
ای طبیعی فوق طبع این ملک بین | یا بیا و محو کن از مصحف این | |
مقریان را منع کن بندی بنه | یا معلم را به مال و سهم ده | |
عاجزی و خیره کن عجز از کجاست | عجز تو تابی از آن روز جزاست | |
عجزها داری تو در پیش ای لجوج | وقت شد پنهانیان را نک خروج | |
خرم آن کین عجز و حیرت قوت اوست | در دو عالم خفته اندر ظل دوست | |
هم در آخر عجز خود را او بدید | مرده شد دین عجایز را گزید | |
چون زلیخا یوسفش بر وی بتافت | از عجوزی در جوانی راه یافت | |
زندگی در مردن و در محنتست | آب حیوان در درون ظلمتست |