مثنوی معنوی/وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهی خاص تا ازیشان همه پیشقدمتر باشی) از مولوی |
' |
گفت پیغامبر علی را کای علی | شیر حقی پهلوان پردلی | |
لیک بر شیری مکن هم اعتماد | اندر آ در سایهی نخل امید | |
اندر آ در سایهی آن عاقلی | کش نداند برد از ره ناقلی | |
ظل او اندر زمین چون کوه قاف | روح او سیمرغ بس عالیطواف | |
گر بگویم تا قیامت نعت او | هیچ آن را مقطع و غایت مجو | |
در بشر روپوش کردست آفتاب | فهم کن والله اعلم بالصواب | |
یا علی از جملهی طاعات راه | بر گزین تو سایهی خاص اله | |
هر کسی در طاعتی بگریختند | خویشتن را مخلصی انگیختند | |
تو برو در سایهی عاقل گریز | تا رهی زان دشمن پنهانستیز | |
از همه طاعات اینت بهترست | سبق یابی بر هر آن سابق که هست | |
چون گرفتت پیر هین تسلیم شو | همچو موسی زیر حکم خضر رو | |
صبر کن بر کار خضری بی نفاق | تا نگوید خضر رو هذا فراق | |
گرچه کشتی بشکند تو دم مزن | گرچه طفلی را کشد تو مو مکن | |
دست او را حق چو دست خویش خواند | تا ید الله فوق ایدیهم براند | |
دست حق میراندش زندهش کند | زنده چه بود جان پایندهش کند | |
هرکه تنها نادرا این ره برید | هم به عون همت پیران رسید | |
دست پیر از غایبان کوتاه نیست | دست او جز قبضه الله نیست | |
غایبان را چون چنین خلعت دهند | حاضران از غایبان لا شک بهاند | |
غایبان را چون نواله میدهند | پیش مهمان تا چه نعمتها نهند | |
کو کسی کو پیش شه بندد کمر | تا کسی کو هست بیرون سوی در | |
چون گزیدی پیر نازکدل مباش | سست و ریزیده چو آب و گل مباش | |
ور بهر زخمی تو پر کینه شوی | پس کجا بیصیقل آیینه شوی |