مثنوی معنوی/فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهی خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهی غیرست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهی خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهی غیرست) از مولوی |
' |
نقش درویشست او نه اهل نان | نقش سگ را تو مینداز استخوان | |
فقر لقمه دارد او نه فقر حق | پیش نقش مردهای کم نه طبق | |
ماهی خاکی بود درویش نان | شکل ماهی لیک از دریا رمان | |
مرغ خانهست او نه سیمرغ هوا | لوت نوشد او ننوشد از خدا | |
عاشق حقست او بهر نوال | نیست جانش عاشق حسن و جمال | |
گر توهم میکند او عشق ذات | ذات نبود وهم اسما و صفات | |
وهم مخلوقست و مولود آمدست | حق نزاییدهست او لم یولدست | |
عاشق تصویر و وهم خویشتن | کی بود از عاشقان ذوالمنن | |
عاشق آن وهم اگر صادق بود | آن مجاز او حقیقتکش شود | |
شرح میخواهد بیان این سخن | لیک میترسم ز افهام کهن | |
فهمهای کهنهی کوتهنظر | صد خیال بد در آرد در فکر | |
بر سماع راست هر کس چیر نیست | لقمهی هر مرغکی انجیر نیست | |
خاصه مرغی مردهای پوسیدهای | پرخیالی اعمیی بیدیدهای | |
نقش ماهی را چه دریا و چه خاک | رنگ هندو را چه صابون و چه زاک | |
نقش اگر غمگین نگاری بر ورق | او ندارد از غم و شادی سبق | |
صورتش غمگین و او فارغ از آن | صورتش خندان و او زان بینشان | |
وین غم و شادی که اندر دل حظیست | پیش آن شادی و غم جز نقش نیست | |
صورت غمگین نقش از بهر ماست | تا که ما را یاد آید راه راست | |
صورت خندان نقش از بهر تست | تا از آن صورت شود معنی درست | |
نقشهایی کاندرین حمامهاست | از برون جامهکن چون جامههاست | |
تا برونی جامهها بینی و بس | جامه بیرون کن درآ ای همنفس | |
زانک با جامه درون سو راه نیست | تن ز جان جامه ز تن آگاه نیست |