مثنوی معنوی/سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر دوم مثنوی (سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود) از مولوی |
' |
آن حکیمی گفت دیدم هم تکی | در بیابان زاغ را با لکلکی | |
در عجب ماندم بجستم حالشان | تا چه قدر مشترک یابم نشان | |
چون شدم نزدیک من حیران و دنگ | خود بدیدم هر دوان بودند لنگ | |
خاصه شهبازی که او عرشی بود | با یکی جغدی که او فرشی بود | |
آن یکی خورشید علیین بود | وین دگر خفاش کز سجین بود | |
آن یکی نوری ز هر عیبی بری | وین یکی کوری گدای هر دری | |
آن یکی ماهی که بر پروین زند | وین یکی کرمی که در سرگین زید | |
آن یکی یوسفرخی عیسینفس | وین یکی گرگی و یا خر با جرس | |
آن یکی پران شده در لامکان | وین یکی در کاهدان همچون سگان | |
با زبان معنوی گل با جعل | این همیگوید که ای گندهبغل | |
گر گریزانی ز گلشن بی گمان | هست آن نفرت کمال گلستان | |
غیرت من بر سر تو دورباش | میزند کای خس ازینجا دور باش | |
ور بیامیزی تو با من ای دنی | این گمان آید که از کان منی | |
بلبلان را جای میزیبد چمن | مر جعل را در چمین خوشتر وطن | |
حق مرا چون از پلیدی پاک داشت | چون سزد بر من پلیدی را گماشت | |
یک رگم زیشان بد و آن را برید | در من آن بدرگ کجا خواهد رسید | |
یک نشان آدم آن بود از ازل | که ملایک سر نهندش از محل | |
یک نشان دیگر آنک آن بلیس | ننهدش سر که منم شاه و رئیس | |
پس اگر ابلیس هم ساجد شدی | او نبودی آدم او غیری بدی | |
هم سجود هر ملک میزان اوست | هم جحود آن عدو برهان اوست | |
هم گواه اوست اقرار ملک | هم گواه اوست کفران سگک |