مثنوی معنوی/در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر اول مثنوی (در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم کرم کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست) از مولوی |
' |
بانگ میآمد که ای طالب بیا | جود محتاج گدایان چون گدا | |
جود میجوید گدایان و ضعاف | همچو خوبان کینه جویند صاف | |
روی خوبان ز آینه زیبا شود | روی احسان از گدا پیدا شود | |
پس ازین فرمود حق در والضحی | بانگ کم زن ای محمد بر گدا | |
چون گدا آیینهی جودست هان | دم بود بر روی آیینه زیان | |
آن یکی جودش گدا آرد پدید | و آن دگر بخشد گدایان را مزید | |
پس گدایان آیت جود حقند | وانک با حقند جود مطلقند | |
وانک جز این دوست او خود مردهایست | او برین در نیست نقش پردهایست |