مثنوی معنوی/داستان آن درویش کی آن گیلانی را دعا کرد کی خدا ترا به سلامت به خان و مان باز رساناد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر ششم مثنوی (داستان آن درویش کی آن گیلانی را دعا کرد کی خدا ترا به سلامت به خان و مان باز رساناد) از مولوی |
' |
گفت یک روزی به خواجهی گیلیی | نان پرستی نر گدا زنبیلیی | |
چون ستد زو نان بگفت ای مستعان | خوش به خان و مان خود بازش رسان | |
گفت خان ار آنست که من دیدهام | حق ترا آنجا رساند ای دژم | |
هر محدث را خسان باذل کنند | حرفش ار عالی بود نازل کنند | |
زانک قدر مستمع آید نبا | بر قد خواجه برد درزی قبا |