مثنوی معنوی/داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام) از مولوی |
' |
پشه آمد از حدیقه وز گیاه | وز سلیمان گشت پشه دادخواه | |
کای سلیمان معدلت میگستری | بر شیاطین و آدمیزاد و پری | |
مرغ و ماهی در پناه عدل تست | کیست آن گمگشته کش فضلت نجست | |
داد ده ما را که بس زاریم ما | بینصیب از باغ و گلزاریم ما | |
مشکلات هر ضعیفی از تو حل | پشه باشد در ضعیفی خود مثل | |
شهره ما در ضعف و اشکستهپری | شهره تو در لطف و مسکینپروری | |
ای تو در اطباق قدرت منتهی | منتهی ما در کمی و بیرهی | |
داد ده ما را ازین غم کن جدا | دست گیر ای دست تو دست خدا | |
پس سلیمان گفت ای انصافجو | داد و انصاف از که میخواهی بگو | |
کیست آن کالم که از باد و بروت | ظلم کردست و خراشیدست روت | |
ای عجب در عهد ما ظالم کجاست | کو نه اندر حبس و در زنجیر ماست | |
چونک ما زادیم ظلم آن روز مرد | پس بعهد ما کی ظلمی پیش برد | |
چون بر آمد نور ظلمت نیست شد | ظلم را ظلمت بود اصل و عضد | |
نک شیاطین کسب و خدمت میکنند | دیگران بسته باصفادند و بند | |
اصل ظلم ظالمان از دیو بود | دیو در بندست استم چون نمود | |
ملک زان دادست ما را کن فکان | تا ننالد خلق سوی آسمان | |
تا به بالا بر نیاید دودها | تا نگردد مضطرب چرخ و سها | |
تا نلرزد عرش از ناله یتیم | تا نگردد از ستم جانی سقیم | |
زان نهادیم از ممالک مذهبی | تا نیاید بر فلکها یا ربی | |
منگر ای مظلوم سوی آسمان | کاسمانی شاه داری در زمان | |
گفت پشه داد من از دست باد | کو دو دست ظلم بر ما بر گشاد | |
ما ز ظلم او به تنگی اندریم | با لب بسته ازو خون میخوریم |