مثنوی معنوی/جواب قاضی سال صوفی را و قصه‌ی ترک و درزی را مثل آوردن

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دفتر ششم مثنوی (جواب قاضی سال صوفی را و قصه‌ی ترک و درزی را مثل آوردن)
از مولوی
'


گفت قاضی بس تهی‌رو صوفیی خالی از فطنت چو کاف کوفیی
تو بنشنیدی که آن پر قند لب غدر خیاطان همی‌گفتی به شب
خلق را در دزدی آن طایفه می‌نمود افسانه‌های سالفه
قصه‌ی پاره‌ربایی در برین می حکایت کرد او با آن و این
در سمر می‌خواند دزدی‌نامه‌ای گرد او جمع آمده هنگامه‌ای
مستمع چون یافت جاذب زان وفود جمله اجزااش حکایت گشته بود