مثنوی معنوی/جواب دادن قاضی صوفی را 1
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر ششم مثنوی (جواب دادن قاضی صوفی را) از مولوی |
' |
گفت قاضی گر نبودی امر مر | ور نبودی خوب و زشت و سنگ و در | |
ور نبودی نفس و شیطان و هوا | ور نبودی زخم و چالیش و وغا | |
پس به چه نام و لقب خواندی ملک | بندگان خویش را ای منهتک | |
چون بگفتی ای صبور و ای حلیم | چون بگفتی ای شجاع و ای حکیم | |
صابرین و صادقین و منفقین | چون بدی بی رهزن و دیو لعین | |
رستم و حمزه و مخنث یک بدی | علم و حکمت باطل و مندک بدی | |
علم و حکمت بهر راه و بیرهیست | چون همه ره باشد آن حکمت تهیست | |
بهر این دکان طبع شورهآب | هر دو عالم را روا داری خراب | |
من همیدانم که تو پاکی نه خام | وین سالت هست از بهر عوام | |
جور دوران و هر آن رنجی که هست | سهلتر از بعد حق و غفلتست | |
زآنک اینها بگذرند آن نگذرد | دولت آن دارد که جان آگه برد |