مثنوی معنوی/تفسیر خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین و تفسیر و من نعمره ننکسه فی الخلق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر پنجم مثنوی (تفسیر خلقنا الانسان فی احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین و تفسیر و من نعمره ننکسه فی الخلق) از مولوی |
' |
آدم حسن و ملک ساجد شده | همچو آدم باز معزول آمده | |
گفت آوه بعد هستی نیستی | گفت جرمت این که افزون زیستی | |
جبرئیلش میکشاند مو کشان | که برو زین خلد و از جوق خوشان | |
گفت بعد از عز این اذلال چیست | گفت آن دادست و اینت داوریست | |
جبرئیلا سجده میکردی به جان | چون کنون میرانیم تو از جنان | |
حله میپرد ز من در امتحان | همچو برگ از نخ در فصل خزان | |
آن رخی که تاب او بد ماهوار | شد به پیری همچو پشت سوسمار | |
وان سر و فرق گش شعشع شده | وقت پیری ناخوش و اصلع شده | |
وان قد صف در نازان چون سنان | گشته در پیری دو تا همچون کمان | |
رنگ لاله گشته رنگ زعفران | زور شیرش گشته چون زهرهی زنان | |
آنک مردی در بغل کردی به فن | میبگیرندش بغل وقت شدن | |
این خود آثار غم و پژمردگیست | هر یکی زینها رسول مردگیست |