مثنوی معنوی/آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ) از مولوی |
' |
بر ملولان این مکرر کردنست | نزد من عمر مکرر بردنست | |
شمع از برق مکرر بر شود | خاک از تاب مکرر زر شود | |
گر هزاران طالباند و یک ملول | از رسالت باز میماند رسول | |
این رسولان ضمیر رازگو | مستمع خواهند اسرافیلخو | |
نخوتی دارند و کبری چون شهان | چاکری خواهند از اهل جهان | |
تا ادبهاشان بجاگه ناوری | از رسالتشان چگونه بر خوری | |
کی رسانند آن امانت را بتو | تا نباشی پیششان راکع دوتو | |
هر ادبشان کی همیآید پسند | کامدند ایشان ز ایوان بلند | |
نه گدایانند کز هر خدمتی | از تو دارند ای مزور منتی | |
لیک با بیرغبتیها ای ضمیر | صدقهی سلطان بیفشان وا مگیر | |
اسپ خود را ای رسول آسمان | در ملولان منگر و اندر جهان | |
فرخ آن ترکی که استیزه نهد | اسپش اندر خندق آتش جهد | |
گرم گرداند فرس را آنچنان | که کند آهنگ اوج آسمان | |
چشم را از غیر و غیرت دوخته | همچو آتش خشک و تر را سوخته | |
گر پشیمانی برو عیبی کند | آتش اول در پشیمانی زند | |
خود پشیمانی نروید از عدم | چون ببیند گرمی صاحبقدم |