فقط و فقط شاه

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۵ توسط Bellavista1 (گفتگو | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « '''فقط و فقط شاه''' از زمانی که جمهوری اسلامی راه اندازی شد، در ایران هیچ گونه...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


فقط و فقط شاه

از زمانی که جمهوری اسلامی راه اندازی شد، در ایران هیچ گونه آموزشی درباره اینکه یک حکومت مدرن چه ساختاری باید داشته باشد و چگونه کار کند وجود ندارد. خمینی به مردم ایران آن اندازه دروغ گفت که مفاهیمی که با حکومت سر و کار دارند را در ابهام و غبار فرو برد. یکی از هوده های این نیرنگ این شد که امروز جوانان بگویند ما فقط شاه می خواهیم شاه و نه مشروطه. شوربختانه چپی های ایران در برون و درون مرز نیز به همان اندازه نیرنگ بازهستند که خمینی بود. در برنامه هایشان و نوشته هایشان آسمان و ریسمان می بافند و از اینکه مفهوم و ساختار یک حکومت و اهمیت قانون اساسی را مردم دریابند جلوگیری می کنند. اگر یادتان باشد در آغاز این رسانه بازی های برون مرز، چپی ها و توده ای ها که این رسانه ها را اشغال کرده اند می گفتند جمهوری یعنی دمکراسی. جمهوری اسلامی در واقع مدرک را ارایه داد که جمهوری می تواند دهشتناکترین فرم حکومتی باشد.

پس از آن که مردم ایران دریافتند که چه گوهری در دست دارند و آن قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی است و آن را خواندند و آموختند،‌ چپی ها گفتند که مشروطه می تواند جمهوری باشد. دستاورد چنین یاوه ای این شد که جوانان ایران امروز می گویند فقط شاه که از شر این چپی ها و کنفدراسیونی های خاین به میهن و شاه و مردم آسوده گردند. باید بدانیم که حکومت مشروطه همیشه با شاه است. اما افزون بر وجود شاه در حکومت مشروطه یک پارلمان وجود دارد که ملت با انتخابات آزاد، نمایندگان خود را به مجلس می فرستند. مشروطه همواره یک دادگستری مستقل دارد و مشروطه دولتی دارد که ریاست آن با پادشاه است. با این، نشان دادیم که حکومت مشروطه در سه قوه می باشد که از یکدیگر جدا و مستقل هستند تا هیچ گاه دیکتاتوری پیش نیاید و قدرت تصمیم و اجرا و دادوری جداسر از یکدیگر کار کنند.

می بینید ملت ایران! چگونه این چپی های خاین افکار مردم را غبارآلود کردند و گفتند که شاه دیکتاتور است در صورتی که در حکومت مشروطه دیکتاتوری ممکن نیست، زیرا که قدرت در دست یک شخص نیست و قدرت در سه قوه پخش شده است و قدرت نهایی در دست مردم است. ببینیم چرا چپی ها چنان به ملت ایران دروغ گفتند. و چرا این نیرنگ بازان دنبال خمینی رفتند و زیر عبای ملا گرد آمدند، با آنکه می دانستند که خمینی بر آن است که در ایران یک دیکتاتوری اسلامی بر پا سازد.

باید بدانیم که چپی ها هیچ علاقه ای به یک ایران مستقل ندارند. اینان می خواهند که ایران زیر قدرت شوروی یا امروز، روسیه در آید. شاهنشاه آریامهر از اینکه کشور ایران استقلال خود را از دست دهد، به شدت جلوگیری کردند. چپی ها کوشش کردند شاهنشاه ایران را سرنگون کنند اینان توطیه های ترور و سوقصد به جان شاهنشاه ریختند، توطیه های ربودن شاهنشاه و ولیعهد و شهبانو را ریختند تا شاید بتوانند شاه ایران را سرنگون کنند. این نابکاران موفق نشدند و بدین روی همدستی را جستجو کردند و سرانجام هندی زاده ای به نام روح الله موسوی خمینی را یافتند. چپی ها که آموزش کشتن و تروریستی را در کمپ های فلسطینی ها و لیبی و کوبا و چین و شوروی دیده بودند، این نیروی مخرب را دراختیار خمینی گزاردند، در جایی که خمینی برای ایدیولوژی اسلامی و ولایت فقیه پروپاگاند می نمود.

ولایت فقیه به هیچ روی با حکومتی مدرن کاری ندارد، بلکه ولایت فقیه حکومتی است که سیستم حقوقی آن شریعت اسلام است و قوانین آن بر پایه اسلام است و نه قوانین سکولار کشوری. روزنامه نگاران چپی ولایت فقیه را چنان به مردم ایران فروختند که انگار با ورود خمینی نسیم آزادی خواهد آمد، عدالت برقرار خواهد شد،‌ مردم سهم خود را از درآمد نفت مستقیم در خانه هایشان خواهند گرفت و خانه و مسکن و برق و آب و خوراک و درمان و آموزش و پرورش و همه چیز رایگان خواهد بود،‌ خانه ای در بهشت برای هر از ایرانیان که گربه های زاهد شده اند رزرو خواهد شد و معنویات ایرانیان که بهتر است هیچ نگوییم.

امروز چهل و پنج سال از عربده های یک مردک هندی در بهشت زهرا می گذرد و می بینیم که در کشور کهن شاهنشاهی ایران،‌ چنان دیکتاتوری برقرار شده است که تا کنون کره زمین به خود ندیده است. حکومت و دولت ورشکسته هستند، مردم روز به روز فقیرتر می شوند، و توله های فقها و دستاربندان در آمریکا و کانادا و اروپا از زندگی لذت می برند و پول ملت ایران راخرج می کنند و به ریش ملت ایران می خندند.

شاه رفت و دیگر کسی نیست که از ملت ایران و کشور ایران نگاهبانی کند. هنگامی که جوانان ایران می گویند که ما فقط شاه می خواهیم باید به آنان بگوییم که شاه تنها بسنده نمی کند. قدرت شاه از سوی قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران می آید. مردم ایران هستند که دیهیم پادشاهی کهن ایران را به عنوان ودیعه به شاهنشاه می دهند و بر سرش می گذارند. شاه برای اینکه شاهی کند و خویشکاری هایش را به انجام برساند، ‌نیاز به دولت دارد. خویشکاری های دولت و حقوق و وظایف وزیران در قانون اساسی مشروطه آمده است. حقوق شاه ایران نیز در قانون اساسی مشروطه آمده است.

هر دولتی بر پایه قوانین کار می کند. بدین چم که دولت نیاز به پارتنری دارد که آن پارتنرقوانین را برای رفاه و خوشبختی ملت و امنیت و عمران کشور بنویسد، پارتنر دولت، پارلمان یا مجلس است. پارلمان مستقل یا جداسر از شاه و دولت می باشند. نمایندگان ملت که در انتخابات آزاد در پارلمان می نشینند، در انجام کار خود آزادی تام دارند و تصمیم های آزاد می توانند بگیرند. نمایندگان نباید خود را محدود کنند و قرآن را در نظر داشته باشند یا هر گونه محدودیت دیگری به جز رفاه و خوشبختی ملت در سر نباید داشته باشند.

اگر شهروندی دریابد که قانونی شکسته شده است و یا قانونی زیر پا گذاشته شده است،‌ آنگاه این شهروند آگاه می تواند به دادگستری برود. یعنی به قوه دادوری که این قوه از پارلمان و دولت یا قوه مجریه ، کاملا جدا و مستقل است. بر پایه قوانینی که پارلمان نوشته است و قوانین حقوقی سکولار کشور، تصویب شده در پارلمان، قاضی ها آزاد هستند که حکم خود را در باره بزهکاری بدهند.

همه قراردادها و پیمان هایی که دولت با دولت دیگر کشورها می بندند،‌باید به تصویب پارلمان برسد. هر کشوری دارای ارتش است که آن کشور را نگاهبان است و در زمان جنگ از مرزهای کشور پدافند می کند. فرمانده کل ارتش شاهنشاه ایران است که به او بزرگ ارتشتاران می گویند.

برای فراهم ساختن بودجه ، دولت از مردم مالیات می گیرد. کشور ایران در جایگاه ویژه ای قراردارد زیرا که برخوردار از ثروت های زیرزمینی و روی زمینی است. نفت و گاز و مس و آلومینیم و آهن و سنگ های قیمیتی و هزاران کان مواد معدنی ایران را یکی از ثروتمندترین کشورهای روی کره زمین ساخته است. این ثروت به ملت ایران تعلق دارد. درآمد از ذخایر زیر زمینی و روی زمینی ایران که باید برای رفاه ملت ایران باید هزینه شود، دست دولت را برای تامین آموزش رایگان، درمان رایگان، ‌تغذیه رایگان، برخورداری از بیمه های گوناگون، پرداخت هزینه های ارتش و غیره باز می گذارد. هر سال دولت بودجه مورد نیاز را پیشنهاد می کنند و پارلمان است که روی بودجه کشور تصمیم می گیرد. بودجه به شاهنشاه فرستاده می شود و شاهنشاه می تواند تنها یک بار اگر اعتراضی داشته باشد به پارلمان بنویسد. که اگر آن مورد در پارلمان تصویب نشد، به همان گونه بودجه سالانه کشور تصویب می شود.

می بینیم که شاه تنها کافی نیست، شاه نیاز به سازمان ها و انستیتوهایی دارد تا بتواند چرخ های کشور را به گردش در آورد. همه این نهادها چون پارلمان، دولت، ‌ کارمندان دولت، دادگستری، ‌ارتش و همه سازمان ها و بنیادها و اندیشکده های وابسته به دولت حکومت را تشکیل می دهند. همه اینها این ساختار که حکومت است را تشکیل می دهند که در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران به نوشتار کشیده شده است.

توده ای ها می گویند این ما بودیم که کار می کردیم و این شاه نبود که کار می کرد ما بودیم. یا آقای فلانی بود که دانشگاه تهران را بنیاد کرد و نه رضا شاه، کسانی که چنین می گویند کوشش می کنند که یک دروغی را درباره خویشکاری های شاه پراکنده سازند. خویشکاری رضا شاه این نبود که مانند یک معمار دیوارهای دانشگاه تهران را بسازد، خویشکاری رضا شاه این بود که با وزیر آموزش عالی، برنامه ای بریزد که نخستین دانشگاه ایران، چگونه باشد و چگونه می توان هزینه آن را تامین کرد.

اداره پست در انگلستان،‌ نامش رویال میل است. هیچ کس انتظار ندارد که کینگ چارلز یا پیشتر کویین نامه ها را به در خانه ها بیاورد. اگر روزنامه های ایران را در زمانی که کشور ایران شاهنشاه داشت را ورق بزنیم می بینیم که چه اندازه شاهنشاه و شهبانو کار می کردند و ملت را سرکشی می کردند و فعالیت داشتند. نشست ها با وزیران، نشست ها با سران دیگر کشورها، بازدید از برنامه های عمرانی در سراسر کشور، کنترل پروژه های دولت چون سد سازی و خانه سازی و راه سازی و دیگر پروژه های بزرگ و غیره. هر گاه که زلزله و دیگر رخدادهای مرگبار در ایران روی می داد، شاهنشاه ایران و شهبانو و سازمان های کمک و خیریه بی درنگ در آنجا بودند و به داد مردم می رسیدند و در کنارشان می ماندند و شب هایی را با مردم مصیبت دیده می گذراندند.

از بزرگترین پروژه های شاهنشاه آریامهر رفرم های اجتماعی و اقتصادی بود که با انقلاب شاه و ملت آغاز گردید. برای نمونه از میان برداشتن رژیم ارباب و رعیتی و آزاد ساختن دهقانان ایران، دادن حق انتخاب شدن و انتخاب کردن به بانوان ایران، ملی کردن جنگل ها، آب ها و مراتع و همه ثروت های روی زمینی و زیر زمینی، ملی کردن نفت و گاز و مبارزه با بیسوادی تا این تاریکی دیگر بر مردم ایران سنگینی نکند، دادن حقوق اجتماعی و سیاسی برابر با مردان به زنان ایران . اگر آنچه را که شاهنشاه ایران انجام دادند با آنچه که ملایان در این چهل و پنج سال سیاه بر سر ایران و ایرانی آوردند بسنجیم، تصمیم برای مردم ایران آسان می شود که کدام سیستم بهتر بود. بنابراین ما حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران را می خواهیم بر پایه قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی.