فروغی بسطامی (غزلیات)/گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند) از فروغی بسطامی |
' |
گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند | حاشا که مشتری سر مویی زیان کند | |
چون از کرشمه دست به تیر و کمان کند | کاش استخوان سینه ما را نشان کند | |
در دست هر کسی نفتد آستین بخت | الا سری که سجدهی آن آستان کند | |
گر عقل خواند از قد او خط ایمنی | اول علاج فتنهی آخر زمان کند | |
گر عشقم آشکار شد، انکار من مکن | کاتش به پنبه کس نتواند نهان کند | |
من پیر سالخوردهام او طفل سالخورد | چندان مجال کو که مرا امتحان کند | |
گاهی ز می خرابم و گاهی ز نی کباب | کو حالتی که فارغم از این و آن کند | |
تنگ شکر شود همه کام و دهان من | چون دل خیال آن بت شیرین دهان کند | |
سیمرغ کوه قاف حقیقت کنون منم | کو عارفی که قول مرا ترجمان کند | |
باید رضا به حکم قضا بود و دم نزد | مرد خدا چسان گله از آسمان کند | |
طوطی ز شرم نطق فروغی شود خموش | هر گه بیان از آن لب شکرفشان کند |