فروغی بسطامی (غزلیات)/پرده برانداختی، چهره برافروختی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (پرده برانداختی، چهره برافروختی) از فروغی بسطامی |
' |
پرده برانداختی، چهره برافروختی میکده را ساختی، صومعه را سوختی من صفتی جز وفا هیچ نیاموختم تو روشی جز جفا هیچ نیاموختی بر سر اهل وفا سایه نینداختی غیر متاع جفا مایه نیندوختی تا دل من در غمت جامهی جان چاک زد چشم امید مرا از دو جهان دوختی ای دم باد صبا خواجه ما را بگو بندهی خود را به هیچ بهر چه بفروختی با تو فروغی مگر دم زده از درد خویش کز سخن ناخوشش سختتر افروختی