فروغی بسطامی (غزلیات)/وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا) از فروغی بسطامی |
' |
وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا | تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا | |
دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب | کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا | |
خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت | محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا | |
برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف | گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا | |
چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن | کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا | |
مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق | کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا | |
گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود | گفت وقتی میگشایی زلف پرچین مرا | |
گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید | گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا | |
گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن | گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا |