فروغی بسطامی (غزلیات)/من ساده پرست و باده نوشم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فروغی بسطامی (غزلیات) (من ساده پرست و باده نوشم)
از فروغی بسطامی
'


من ساده پرست و باده نوشم فرمان بر پیر می فروشم مستغرق لجه‌ی شرابم مستوجب مژده‌ی سروشم بر گردش ساقی است چشمم بر پرده‌ی مطرب است گوشم آن جا که پیاله‌ای، خرابم و آن جا که ترانه‌ای، خموشم من گوش ز بانگ نی شنیدم من چشم ز جام می نپوشم هم آتش می بسوخت مغزم هم ناله نی ببرد هوشم در کردن توبه سست کیشم در خوردن باده سخت کوشم عشرت طلب و نشاط جویم ساغر به کف و سبو به دوشم جز پیر مغان نمی‌شناسم جز قول بتان نمی‌نیوشم از طعن کسی نمی‌خراشم وز کرده‌ی خود نمی‌خروشم تا روز جزا کشد فروغی کیفیت باده‌های دوشم