فروغی بسطامی (غزلیات)/من بندهی آنم که ببوسد دهن تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (من بندهی آنم که ببوسد دهن تو) از فروغی بسطامی |
' |
من بندهی آنم که ببوسد دهن تو وز هر دهنی نشنود الا سخن تو ترسم به جنون کار کشد اهل خرد را در سلسلهی زلف شکن بر شکن تو اندیشهی مردم همه از شور قیامت تشویش من از قامت عاشق فکن تو شاید که شود رنگ به خون دل شیرین هر تیشه که بر سنگ زند کوه کن تو بلبل خجل از زمزمهی مرغ دل من گل منفعل از غنچهی شاخ چمن تو هر طایر خوش نغمه که در باغ بهشت است حسرت کشد از باغ گل و یاسمن تو از فخر نهد پا به سر یوسف مصری هر دل که در افتاده به چاه ذقن تو پیداست که هرگز ننهد روی به بهبود زخم دل عشاق ز مشک ختن تو بس جامهی طاقت که بر اندام فروغی گردیده قبا از هوس پیرهن تو