فروغی بسطامی (غزلیات)/مردان خدا پردهی پندار دریدند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (مردان خدا پردهی پندار دریدند) از فروغی بسطامی |
' |
مردان خدا پردهی پندار دریدند | یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند | |
هر دست که دادند از آن دست گرفتند | هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند | |
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند | یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند | |
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند | یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند | |
جمعی به در پیر خرابات خرابند | قومی به بر شیخ مناجات مریدند | |
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد | یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند | |
فریاد که در رهگذر آدم خاکی | بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند | |
همت طلب از باطن پیران سحرخیز | زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند | |
زنهار مزن دست به دامان گروهی | کز حق ببریدند و به باطل گرویدند | |
چون خلق درآیند به بازار حقیقت | ترسم نفروشند متاعی که خریدند | |
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است | کاین جامه به اندازهی هر کس نبریدند | |
مرغان نظرباز سبکسیر فروغی | از دام گه خاک بر افلاک پریدند |