فروغی بسطامی (غزلیات)/شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فروغی بسطامی (غزلیات) (شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن)
از فروغی بسطامی
'


شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا ما را و خود را بیش از این آزرده و رسوا مکن هردم به مجلس ای رقیب از یار دلجویی مجو خاطر نگهداریش را خاطر نشان ما مکن درد فروغی را وا تا کی به فردا افکنی اندیشه از فردا بدار، امروز را فردا مکن