فروغی بسطامی (غزلیات)/سنبل گل پوش را بر سمن آوردهای
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (سنبل گل پوش را بر سمن آوردهای) از فروغی بسطامی |
' |
سنبل گل پوش را بر سمن آوردهای وین همه آشوب را بهر من آوردهای سرو چمان را به ناز سوی چمن بردهای قامت شمشاد را در شکن آوردهای نرگس مخمور را جام به کف دادهای غنچهی خاموش را در سخن آوردهای حقهی یاقوت را قوت روان کردهای چشمهی جان بخش را در دهن آوردهای در گران مایه را از عدن آرد سپهر تو ز دهان درج در در عدن آوردهای قافلهی مشک را از ختن آرد نسیم تو ز خط انبار مشک در ختن آوردهای عیسی دلها تویی کز نفس جان فزا مردهی صدساله را جان به تن آوردهای یوسف دل در فتاد از کف مردم به چاه تا تو چه سرنگون زان ذقن آوردهای جیب فروغی درید تا تو به گلزار حسن پیرهن از برگ گل بر بدن آوردهای