فروغی بسطامی (غزلیات)/دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' فروغی بسطامی (غزلیات) (دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی)
از فروغی بسطامی
'


دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی که به از گوشه‌ی می‌خانه ندیدم جایی
آنچنان بی خبرم ساخت نگاه ساقی که نه از می خبرم هست و نه از مینایی
با تو ای می غم ایام فراموشم شد که فرح بخش و طرب خیز و نشاط افزایی
ترک سرمستی و در کردن خون هشیاری طفل نادانی و در بردن دل دانایی
کافر عشق تو آزاده ز هر آیینی بسته‌ی زلف تو آسوده ز هر سودایی
ذره را پرتو مهر تو کند خورشیدی قطره را گردش جام تو کند دریای
عشق بازان تو را با مه و خورشید چه کار کاهل بینش نروند از پی هر زیبایی
بر سر کوی تو جان را خوشی خواهم داد زان که خوش صورت و خوش سیرت و خوش سیمایی
از کمند تو فروغی به سلامت بجهد که ستم پیشه و عاشق کش و بی‌پروایی