فروغی بسطامی (غزلیات)/تا به در میکده جا کردهام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (تا به در میکده جا کردهام) از فروغی بسطامی |
' |
تا به در میکده جا کردهام توبه ز تزویر و ریا کردهام خرقهی تقوی به می افکندهام جامهی پرهیز قبا کردهام خواجگی از پیر مغان دیدهام بندگی اهل صفا کردهام کام خود از مغبچگان جستهام درد دل از باده دوا کردهام یک دو قدح می به کف آوردهام رفع غم و دفع بلا کردهام چشم طمع از همه سو بستهام قطع امید از همه جا کردهام رخش سعادت به فلک راندهام روی تحکم به قضا کردهام از اثر خاک در می فروش خون بدل آب بقا کردهام از زره زلف گرهگیر دوست عقده ز کار همه وا کردهام همت مردانه ز من جو که من خدمت مردان خدا کردهام دوش فروغی به خرابات عشق انجمن عیش بپا کردهام