فروغی بسطامی (غزلیات)/بوسه آخر نزدم آن دهن نوشین را
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (بوسه آخر نزدم آن دهن نوشین را) از فروغی بسطامی |
' |
بوسه آخر نزدم آن دهن نوشین را | لب فرهاد نبوسید لب شیرین را | |
صدهزاران دل دیوانه به زنجیر کشم | گر به چنگ آورم آن سلسله پرچین را | |
گر شبی حلقهی آن طره مشکین گیرم | مو به مو عرضه دهم حال دل مسکین را | |
سیم اگر بر زبر سنگ ندیدی هرگز | بنگر آن سینهی سیمین و دل سنگین را | |
ره به سر چشمه خورشید حقیقت بردم | تا گشودم به رخش چشم حقیقت بین را | |
کسی از خاک سر کوی تو بستر سازد | که سرش هیچ ندیدهست سر بالین را | |
گر به رخ اشک مرا در دل شب راه دهی | بشکنی رونق بازار مه و پروین را | |
گر تو در باغ قدم رنجه کنی فصل بهار | برکنی ریشهی سرو و سمن و نسرین را | |
گر تو در بتکده با زلف چو زنار آیی | بت پرستان نپرستند بت سیمین را | |
کفر زلف تو چنان زد ره دین و دل من | که مسلمان نتوان گفت من بی دین را | |
ترسم از تیرگی بخت فروغی آخر | گرد خورشید کشی دایرهی مشکین را |