فروغی بسطامی (غزلیات)/ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما) از فروغی بسطامی |
' |
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما | تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما | |
گر در میان نباشد پای وصال جانان | مردن چه فرق دارد با زندگانی ما | |
ترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم | الحق که جای رشک است بر کامرانی ما | |
سودای او گزیدیم جنس غمش خریدیم | یا رب زیان مبادا در بی زیانی ما | |
در عالم محبت الفت بهم گرفته | نامهربانی او با مهربانی ما | |
در عین بیزبانی با او به گفتگوییم | کیفیت غریبی است در بی زبانی ما | |
صد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیم | تا چشم رحمت افکند بر ناتوانی ما | |
تا بینشان نگشتیم از وی نشان نجستیم | غافل خبر ندارد از بینشانی ما | |
اول نظر دریدیم پیراهن صبوری | آخر شد آشکارا راز نهانی ما | |
تا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیم | مانند اهل دانش پیش معانی ما | |
تدبیرها نمودیم در عاشقی فروغی | کاری نیامد آخر از کاردانی ما |