فروغی بسطامی (غزلیات)/ای خط تو را دایرهی حسن مسلم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (ای خط تو را دایرهی حسن مسلم) از فروغی بسطامی |
' |
ای خط تو را دایرهی حسن مسلم وی نور رخت برده دل از نیر اعظم هم خیره ز انوار رخت موسی عمران هم زنده به انفاس خوشت عیسی مریم هم منظر زیبای تو مهری است منور هم پیکر مطبوع تو روحی است مجسم هم فتنهی مردم شدی از نرگس پر فن هم عقده به دلها زدی از سنبل پر خم هم کاستهی درد تو فارغ نه مداوا هم سوختهی داغ تو آسوده ز مرهم افراختی از قامت خود رایت خوبی آویختی از طرهی خود ... پرچم بی رایحهی سنبل مشکین تو هرگز خوش بو نشود مجمع ارواح مکرم هر کس که ز کیفیت چشم تو خبر شد از خود خبرش نیست نه از کیف و نه از کم تو قبلهی عشاق رخت کعبهی مقصود وان خال و زنخدان حجرالاسود و زمزم گر طاق دو ابروی تو منظور نبودی مسجود ملایک نشدی قالب آدم زان کرده دلش را به تو تسلیم فروغی زیرا که به خوبی تویی امروز مسلم