غایب فخر شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو




ای یار اگر حکایت هجران نگارمت ترسم که بار غم به دل از آن گذارمت




کوته کنم مقال در این باب لاجرم فصلی ز باب شوق فراوان نگارمت




در حیرتم که تخم وداد و محبتی در کشتزار دل به چه عنوان بکارمت




شرح مطوّلی که نگنجد به صد کتاب در مختصر رساله چسان عرضه دارمت




این محض آرزوست که جان را دهم نوید کاخر به خاک مقدم جانان سپارمت




ای ماه اوج حسن زوجۀ جمیل خویش کی حد من که سوی حضیض خود آرمت




جهدی دلا که قابل قربان او شوی سوی منای شوق به جان میگمارمت




عالم تمام دشمنم ای دوست گر شوند حاشا ز دست دامن خدمت گذارمت




ای جان فخر زنده به وصل جمال تو کی رفتیم ز دیده که غایب شمارمت




M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۱۷ (UTC)