عکس زلف بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
باشد پری که پرده بر افکنده این چنین | یا در بهشت جلوه نموده است حور عین |
یا خود فرشته ایست که بر خلق آسمان | ایزد ز روی لطف فرستاده بر زمین |
ور نه بود بدیع ز ابنای آدمی | جسمی چنین لطیف ز ترکیب ماء و طین |
جان را گریز نیست از آن عارض چو ماه | دل را شکست نیست در آن زلف عنبرین |
زلفش مخوان ز بسکه دلم سوخت در غمش | دود دل منست بران روی آتشین |
این دست اوست کشد به خون دلم خضاب | یا شاخ ارغوان بودش اندر آستین |
گویند دل به لعل لبش از چه بسته ای | مسکین مگس چگونه نیفتد در انگبین |
دل برده بودم از سر زلفش که برگشاد | ترک کمان کشیدۀ او تیری از کمین |
ماه رخش نه از کلف آمد سیاه رنگ | افتاده عکس زلفدر آئینه این چنین |
بنشست باز در بر بیدل ز روی مهر | شد وقت آن که با زنجیر و فلک به کین |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۴۶ (UTC)––––