عطار (غزلیات)/یا دست به زیر سنگم آید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (یا دست به زیر سنگم آید) از عطار |
' |
یا دست به زیر سنگم آید | یا زلف تو زیر چنگم آید | |
در عشق تو خرقه درفکندم | تا خود پس ازین چه رنگم آید | |
هر دم ز جهان عشق سنگی | بر شیشهی نام و ننگم آید | |
آن دم ز حساب عمر نبود | گر بی تو دمی درنگم آید | |
چون بندیشم ز هستی تو | از هستی خویش ننگم آید | |
چون زندگیم به توست بی تو | صحرای دو کون تنگم آید | |
تا مرغ تو گشت جان عطار | عالم ز حسد به جنگم آید |