عطار (غزلیات)/گه به کرشمه دلم ز بر بربایی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (گه به کرشمه دلم ز بر بربایی)
از عطار
'


گه به کرشمه دلم ز بر بربایی گه ز تنم جان به یک نظر بربایی
ننگ نیاید تو را که هیچ کسی را گه دل و گه جان مختصر بربایی
چون تتق از آفتاب چهره کنی دور عقل براندازی و بصر بربایی
چون سر زلف تو سرکشی کند آغاز از سر مویی هزار سر بربایی
از سر کین زان سنان غمزه کنی تیز تا به سنانی ز مه قمر بربایی
قصد کنی چون در آینه نگری تو کز لب خود زاینه شکر بربایی
بر طرفی می‌روی ز من که من مست طرف ندارم که از کمر بربایی
در رخ من ننگری به دیده‌ی رحمت بلکه بدان بنگری که زر بربایی
گر بربایی هزار دل تو به روزی سیر نگردی تو و دگر بربایی
چون نشکیبی ز دلربایی عشاق جهد بر آن کن که بیشتر بربایی
تا به ابد ای فرید تو بنمیری از لب او یک شکر اگر بربایی