عطار (غزلیات)/کار بر خود سخت مشکل کردهام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (کار بر خود سخت مشکل کردهام) از عطار |
' |
کار بر خود سخت مشکل کردهام | زانکه استعداد باطل کردهام | |
چون به مقصد ره برم چون در سفر | در هوای خویش منزل کردهام | |
راه خون آلوده میبینم همه | کین سفر چون مرغ بسمل کردهام | |
گر گلآلود آورم پایم رواست | کز سرشکم خاک ره گل کردهام | |
راه بر من هر زمان مشکلتر است | زانکه عزم راه مشکل کردهام | |
عیش شیرینم برای لذتی | تلختر از زهر قاتل کردهام | |
روی جان با نفس کم بینم از آنک | روح ناقص نفس کامل کردهام | |
حاصل عمرم همه بی حاصلی است | آه از این حاصل که حاصل کردهام | |
قصهی جانم چو کس مینشنود | غصهی بسیار در دل کردهام | |
هست دریای معانی بس عظیم | کشتی پندار حایل کردهام | |
سخت میترسم ازین دریای ژرف | لاجرم ره سوی ساحل کردهام | |
بیم من از غرقه گشتن چون بسی است | خویش را مشغول شاغل کردهام | |
چون نمییارم شدن مطلق به خویش | خویشتن را در سلاسل کردهام | |
بر امید غرقه گشتن چون فرید | روی سوی بحر هایل کردهام |