عطار (غزلیات)/چون پرده ز روی ماه برگیرد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (چون پرده ز روی ماه برگیرد) از عطار |
' |
چون پرده ز روی ماه برگیرد | از فرق فلک کلاه برگیرد | |
بی روی چو ماه او دم سردم | از روی سپهر ماه برگیرد | |
صاحبنظری اگر دمم بیند | هر دم که زنم به آه برگیرد | |
در راه فتادهام به بوی آنک | چون سایه مرا ز راه برگیرد | |
و او خود چو مرا تباه بیند حال | سایه ز من تباه برگیرد | |
خطش چو به خون من سجل بندد | دو جادو را گواه برگیرد | |
که حکم کند بدین گواه و خط | جز آنکه دل از اله برگیرد | |
هرگاه که زلف او نهد جرمم | صد توبه به یک گناه برگیرد | |
لیکن لب عذرخواه پیش آرد | وز هم لب عذرخواه برگیرد | |
جادو بچهی دو چشمش آن خواهد | تا رسم گدا و شاه برگیرد | |
صد بالغ را ببین که چون از راه | جادو بچهی سیاه برگیرد | |
عقل آید و عالمی حشر سازد | وز صبر بسی سپاه برگیرد | |
با قلب شکسته پیش صف آید | تا پرده ز پیشگاه برگیرد | |
چشمش به صف مژه به یک مویش | با خیل و سپه ز راه برگیرد | |
گفتم اگرم دهد پناه خود | کنجی دلم از پناه برگیرد | |
از نقد جهان فرید را قلبی است | این قلب که گاه گاه برگیرد |