عطار (غزلیات)/چون نام تو بر زبان برانم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (چون نام تو بر زبان برانم) از عطار |
' |
چون نام تو بر زبان برانم | صد میل به یک زمان برانم | |
بر نام تو در میان خشکی | کشتی روان روان برانم | |
زین دریاها که پیش دارم | صد سیل ز دیدگان برانم | |
از نام تو کشتیی بسازم | وآن کشتی را چنان برانم | |
کز قوت آن روش به یک دم | کام دل جاودان برانم | |
رخش فلکی به زین درآرم | بس گرد همه جهان برانم | |
اسب از سه صف زمان بتازم | وز شش جهت مکان برانم | |
در هر قدمی ز راه سیلی | از دیدهی خونفشان برانم | |
وین ملک که گشت ملک عطار | در عالم بی نشان برانم |