عطار (غزلیات)/چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند) از عطار |
' |
چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند | همچو پروانه جهانی دل ز جان برداشتند | |
چهرهای دیدند جانبازان که جان درباختند | بهرهای گویی ز عمر جاودان برداشتند | |
چون سبکروحی او دیدند مخموران عشق | سر به سر بر روی او رطل گران برداشتند | |
جمله رویا روی و پشتا پشت و همدرد آمدند | نعره و فریاد از هفت آسمان برداشتند | |
چون دهان او بقدر ذرهای شد آشکار | هر نفس صد گنج پر گوهر از آن برداشتند | |
زلف او چون پردهی عشاق آمد زان خوش است | گر ز زلف او نوایی هر زمان برداشتند | |
جملهی ترکان ز شوق ابروی و مژگان او | نیک پی بردند اگر تیر و کمان برداشتند | |
در تعجب ماندهام تا عاشقان بی خبر | چون نشان نیست از میانش چون نشان برداشتند | |
وصف یک یک عضو او کردم ولیکن برکنار | چون رسیدم با میانش از میان برداشتند | |
چون ز لعلش زندگی و آب حیوان یافتند | مردگان در خاک گورستان فغان برداشتند | |
خازنان هشت جنت عاشق رویش شدند | در ثنای او چو سوسن ده زبان برداشتند | |
چون تخلص را درآمد وقت جشنی ساختند | جام بر یاد خداوند جهان برداشتند | |
چون خداوند جهان عطار خود را بنده خواند | خازنان خلد دست درفشان برداشتند |