عطار (غزلیات)/چه رخساره که از بدر منیر است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (چه رخساره که از بدر منیر است) از عطار |
' |
چه رخساره که از بدر منیر است | لبش شکر فروش جوی شیر است | |
سر هر موی زلفش از درازی | جهان سرنگون را دستگیر است | |
قمر ماند از خط او پای در قیر | که در گرد خطش هم جوی قیر است | |
خطا گفتم مگر مشک ختاست او | که در پیرامن بدر منیر است | |
خط نو خیزش از سبزی جوان است | که کمتر خط پیشش عقل پیر است | |
نیاید در ضمیر کس که آن خط | چگونه نوبهاری در ضمیر است | |
جهان جان سزای وصل او هست | که او در جنب وصل او حقیر است | |
کجا زو بر تواند خورد عاشق | کزو ناز است و از عاشق نفیر است | |
مرا از جان گریز است ار بگویم | که یک ساعت از آن دلبر گزیر است | |
مکن ای عشق شمع خوبان ناز چندین | که شمع حسن خوبان زود میر است | |
فرید یک دلت را یک شکر ده | که در صاحب نصابی او حقیر است |