عطار (غزلیات)/چند باشم در انتظار تو من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (چند باشم در انتظار تو من) از عطار |
' |
چند باشم در انتظار تو من | فتنهی روی چون نگار تو من | |
خشکلب مانده نعل در آتش | تشنهی لعل آبدار تو من | |
وقت آمد که بر میان بندم | کمر از زلف مشکبار تو من | |
برقع از روی برفکن تا جان | پایکوبان کنم نثار تو من | |
گر جهان آمده است با روزی | سر نهم مست در کنار تو من | |
گرچه آوردهای به جان کارم | تا به جان در شدم به کار تو من | |
بر من از صد هزار عزت بیش | آنکه باشم ذلیل و خوار تو من | |
شد قرارم که چند خواهد بود | چشم بر راه بیقرار تو من | |
تیره شد روز من چرا نکنم | دیده روشن به روزگار تو من | |
ترک کار فرید از آن گفتم | تا شوم فرد و یار غار تو من |