عطار (غزلیات)/هر که در راه حقیقت از حقیقت بینشان شد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (هر که در راه حقیقت از حقیقت بینشان شد) از عطار |
' |
هر که در راه حقیقت از حقیقت بینشان شد | مقتدای عالم آمد پیشوای انس و جان شد | |
هر که مویی آگه است از خویشتن یا از حقیقت | او ز خود بیرون نیامد چون به نزد او توان شد | |
آن خبر دارد ازو کو در حقیقت بیخبر گشت | وان اثر دارد که او در بینشانی بی نشان شد | |
تا تو در اثبات و محوی مبتلایی فرخ آن کس | کو ازین هر دو کناری جست و ناگه از میان شد | |
گم شدن از محو، پیدا گشتن از اثبات تا کی | مرد آن را دان که چون مردان ورای این و آن شد | |
هر که از اثبات آزاد آمد و از محو فارغ | هرچه بودش آرزو تا چشم برهم زد عیان شد | |
هست بال مرغ جان اثبات و پرش محو مطلق | بال و پر فرع است بفکن تا توانی اصل جان شد | |
تن در اثبات است و جان در محو ازین هر دو برون شو | کانک ازین هر دو برون شد او عزیز جاودان شد | |
آنکه بیرون شد ازین هر دو نهان و آشکارا | کی توان گفتن که این کس آشکارا یا نهان شد | |
تا خلاصی یافت عطار از میان این دو دریا | غرقهی دریای دیگر گشت و دایم کامران شد |