عطار (غزلیات)/هرچه دارم در میان خواهم نهاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (هرچه دارم در میان خواهم نهاد) از عطار |
' |
هرچه دارم در میان خواهم نهاد | بی خبر سر در جهان خواهم نهاد | |
آب حیوان چون به تاریکی در است | جام جم در جنب جان خواهم نهاد | |
زین همت در ره سودای عشق | بر براق لامکان خواهم نهاد | |
گر بجنبد کاروان عاشقان | پای پیش کاروان خواهم نهاد | |
جان چو صبحی بر جهان خواهم فشاند | سر چو شمعی در میان خواهم نهاد | |
سود ممکن نیست در بازار عشق | پس اساسی بر زیان خواهم نهاد | |
گر قدم از خویش برخواهم گرفت | از زمین بر آسمان خواهم نهاد | |
مرغ عرشم سیر گشتم از قفس | روی سوی آشیان خواهم نهاد | |
تا نیاید سر جانم بر زبان | مهر مطلق بر زبان خواهم نهاد | |
زهر خواهد شد ز عیش تلخ من | صد شکر گر در دهان خواهم نهاد | |
آستین پر خون به امید وصال | سر بسی بر آستان خواهم نهاد | |
دست چون می نرسدم در زلف دوست | سر به زیر پای از آن خواهم نهاد | |
در زبان گوهرافشان فرید | طرفه گنجی جاودان خواهم نهاد |