عطار (غزلیات)/نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر) از عطار |
' |
نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر | بی تو به سر نمیشود، زین همه کار ای پسر | |
صبح دمید و گل شکفت، از پی عیش دم به دم | چنگ بساز ای صنم، باده بیار ای پسر | |
تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا | هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر | |
چند غم جهان خورم، چون نیم اهل این جهان | باده بیار تا کنم، زود گذار ای پسر | |
من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفتهام | چند به زهد خوانیم، دست بدار ای پسر | |
چون به شمار کس نیم، سر به هوا برآورم | تا نکنندم از جهان، هیچ شمار ای پسر | |
نیست مرا ز هیچکس، هیبت نیم جو ز من | هست مرا یکی شده، منبر و دار ای پسر | |
جان فرید از نفاق، ننگ به نام خلق شد | پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار ای پسر |