عطار (غزلیات)/نه به کویم گذرت میافتد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (نه به کویم گذرت میافتد) از عطار |
' |
نه به کویم گذرت میافتد | نه برویم نظرت میافتد | |
آفتابی که جهان روشن ازوست | ذرهی خاک درت میافتد | |
در طلسمات عجب موی شکاف | زلف زیر و زبرت میافتد | |
در جگردوزی و جان سوزی سخت | چشم پر شور و شرت میافتد | |
در غمت بسته کمر بر هیچی | دل من چون کمرت میافتد | |
آب گرمم به دهن میآید | چشم چون بر شکرت میافتد | |
شکری از تو طمع میدارم | به بیندیش اگرت میافتد | |
شکرت بیخطری نی و دلم | به خطا در خطرت میافتد | |
بیشتر میل تو جانا به جفاست | یا جفا بیشترت میافتد | |
گر جفایی کنی و گر نکنی | نه به قصد است درت میافتد | |
دل عطار ازین بیش مسوز | که ازین بد بترت میافتد |