عطار (غزلیات)/نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم) از عطار |
' |
نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم | به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم | |
منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت | همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم | |
اگر به دستگیری بپذیری اینت منت | واگر نه رستخیزی ز همه جهان برآرم | |
چه کمی درآید آخر به شرابخانهی تو | اگر از شراب وصلت ببری ز سر خمارم | |
چو نیم سزای شادی ز خودم مدار بی غم | که درین چنین مقامی غم توست غمگسارم | |
ز غم تو همچو شمعم که چو شمع در غم تو | چو نفس زنم بسوزم چو بخندم اشکبارم | |
چو زکار شد زبانم بروم به پیش خلقی | غم تو به خون دیده همه بر رخم نگارم | |
ز توام من آنچه هستم که تو گرنهای نیم من | که تویی که آفتابی و منم که ذرهوارم | |
اگر از تو جان عطار اثر کمال یابد | منم آنکه از دو عالم به کمال اختیارم |