عطار (غزلیات)/نشستی در دل من چونت جویم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (نشستی در دل من چونت جویم) از عطار |
' |
نشستی در دل من چونت جویم | دلم خون شد مگر در خونت جویم | |
تو با من در درون جان نشسته | من از هر دو جهان بیرونت جویم | |
چو فردا گم نخواهی بود جاوید | پس آن بهتر بود کاکنونت جویم | |
مرا گویی چو گم گردی مرا جوی | چو بی چونی تو آخر چونت جویم | |
چو راهت را نه سر پیداست نه پای | نه سر نه پای چون گردونت جویم | |
یقین دانم که در دستم کم آیی | اگرچه هر زمان افزونت جویم | |
چو در دستم نمیآیی ز یک وجه | از آن هر روز دیگرگونت جویم | |
چو هر دم میکنی صد رنگ ظاهر | سزد گر همچو بوقلمونت جویم | |
نیایی ذرهای در دست هرگز | اگر هر دم به صد افسونت جویم | |
نمیرم تا ابد گر درد خود را | مفرح از لب میگونت جویم | |
چو دریا گشت چشم من ز شوقت | چگونه لل مکنونت جویم | |
شکر ریز فریدم می نباید | شکر از خندهی موزونت جویم |