عطار (غزلیات)/منم و گوشهای و سودایی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (منم و گوشهای و سودایی) از عطار |
' |
منم و گوشهای و سودایی | تن من جایی و دلم جایی | |
هر زمانم به عالمی میلی | هر دمم سوی شیوهای رایی | |
مانده در انقلاب چون گردون | گاه شیبی و گاه بالایی | |
ساکن گوشهی جهان ز جهان | همچو من نیست هیچ تنهایی | |
ای عجب گرچه ماندهام تنها | ماندهام در میان غوغایی | |
رهزن من بسی شدند که من | راه گم کردهام به صحرایی | |
کارم اکنون ز دست من بگذشت | که در افتادهام به دریایی | |
نیست غرقه شدن درین دریا | کار هر نازکی و رعنایی | |
من سرگشته عمر خام طمع | میپزم بر کناره سودایی | |
مانده امروز با دلی پر خون | منتظر بر امید فردایی | |
الغیاث الغیاث زانکه ندید | کس چو عطار هیچ شیدایی |