عطار (غزلیات)/منم از عشق سرگردان بمانده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (منم از عشق سرگردان بمانده) از عطار |
' |
منم از عشق سرگردان بمانده | چو مستی واله و حیران بمانده | |
امید از جان شیرین بر گرفته | جدا از صحبت یاران بمانده | |
سر و سامان فدای عشق کرده | بدین سان بی سر و سامان بمانده | |
ز همدستی جمعی تنگچشمان | چو گنج اندر زمین پنهان بمانده | |
ز ننگ صحبت مشتی گدا طبع | به کنجی در چو زر در کان بمانده | |
ز عشق خوبرویان همچو عطار | خرد گم کرده سرگردان بمانده |