عطار (غزلیات)/مرکب لنگ است و راه دور است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (مرکب لنگ است و راه دور است) از عطار |
' |
مرکب لنگ است و راه دور است | دل را چکنم که ناصبور است | |
این راه پریدنم خیال است | وین شیوه گرفتنم غرور است | |
صد قرن چو باد اگر بپویم | هم باد بود که یار دور است | |
با این همه گر دمی برآرم | بی او همه فسق یا فجور است | |
دانی تو که سر کافری چیست | آن دم که همی نه در حضور است | |
بی او نفسی مزن که ناگاه | تیغت زند او که بس غیور است | |
بگذر ز رجا و خوف کینجا | چه جای خیال نار و نور است | |
جایی است که صد جهان اگر نیست | ور هست نه ماتم و نه سور است | |
مردی که بدین صفت رسیده است | دایم هم ازین صفت نفور است | |
همچون دریا بود که پیوست | لب خشک بماند از قصور است | |
این حرف ز بی نهایتی رفت | چون زین بگذشت زرق و زور است | |
یک ذرهگی فرید اینجا | بالای هزار خلد و حور است |