عطار (غزلیات)/ما مرد کلیسیا و زناریم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ما مرد کلیسیا و زناریم) از عطار |
' |
ما مرد کلیسیا و زناریم | گبری کهنیم و نام برداریم | |
دریوزه گران شهر گبرانیم | ششپنجزنان کوی خماریم | |
با جملهی مفسدان به تصدیقیم | با جملهی زاهدان به انکاریم | |
در فسق و قمار پیر و استادیم | در دیر مغان مغی به هنجاریم | |
تسبیح و ردا نمیخریم الحق | سالوس و نفاق را خریداریم | |
در گلخن تیره سر فرو برده | گاهی مستیم و گاه هشیاریم | |
واندر ره تایبان نامعلوم | گاهی عوریم و گاه عیاریم | |
با وسوسههای نفس شیطانی | در حضرت حق چه مرد اسراریم | |
اندر صف دین حضور چون یابیم | کاندر کف نفس خود گرفتاریم | |
این خود همه رفت عیب ما امروز | این است که دوست دوست میداریم | |
دیری است که اوست آرزوی ما | بی او به بهشت سر فرو ناریم | |
گر جملهی ما به دوزخ اندازد | او به داند اگر سزاواریم | |
بی یار دمی چو زنده نتوان بود | در دوزخ و در بهشت با یاریم | |
بی او چو نهایم هرچه باداباد | جز یار ز هرچه هست بیزاریم | |
در راه یگانگی و مشغولی | فارغ ز دو کون همچو عطاریم |