عطار (غزلیات)/ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم) از عطار |
' |
ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم | نام بلی چون بریم چون همه مست آمدیم | |
پیش ز ما جان ما خورد شراب الست | ما همه زان یک شراب مست الست آمدیم | |
خاک بد آدم که دوست جرعه بدان خاک ریخت | ما همه زان جرعهی دوست به دست آمدیم | |
ساقی جام الست چون و سقیهم بگفت | ما ز پی نیستی عاشق هست آمدیم | |
دوست چهل بامداد در گل ما داشت دست | تا چو گل از دست دوست دست به دست آمدیم | |
شست درافکند یار بر سر دریای عشق | تا ز پی چل صباح جمله به شست آمدیم | |
خیز و دلا مست شو از می قدسی از آنک | ما نه بدین تیره جای بهر نشست آمدیم | |
دوست چو جبار بود هیچ شکستی نداشت | گفت شکست آورید ما به شکست آمدیم | |
گوهر عطار یافت قدر و بلندی ز عشق | گرچه ز تأثیر جسم جوهر پست آمدیم |