عطار (غزلیات)/غم بسی دارم چه جای صد غم است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (غم بسی دارم چه جای صد غم است) از عطار |
' |
غم بسی دارم چه جای صد غم است | زانکه هر موییم در صد ماتم است | |
غم نباشد کانچه پیشان است و پس | کم ز کم نبود نصیبم زان کم است | |
عالمی است اشراق نور آفتاب | کور را زانچه اگر صد عالم است | |
عالمی در دست بر جانم ولی | چون ازوست این درد جانم خرم است | |
درد زخم او کشیدن خوش بود | گر پس از صد زخم او یک مرهم است | |
گر بسی عمرم بود تا جان بود | آن من گر هست عمری یک دم است | |
گر کسی را آن دم اینجا دست داد | او خلیفهزادهای از آدم است | |
ور کسی زان دم ندارد آگهی | مرده دل زاد است اگر از مریم است | |
بی خیال و صورت وهم و قیاس | چیست آن دم، شیر و روغن درهم است | |
نی که دایم روغن است و شیر نه | زانکه گر شیر است بس نامحرم است | |
گر فرید این جایگه با خویش نیست | آن دمش در پردهی جان همدم است |