عطار (غزلیات)/عمر رفت و تو منی داری هنوز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (عمر رفت و تو منی داری هنوز) از عطار |
' |
عمر رفت و تو منی داری هنوز | راه بر ناایمنی داری هنوز | |
زخم کاید بر منی آید همه | تا تو میرنجی منی داری هنوز | |
صد منی میزاید از تو هر نفس | وی عجب آبستنی داری هنوز | |
پیر گشتی و بسی کردی سلوک | طبع رند گلخنی داری هنوز | |
همرهان رفتند و یاران گم شدند | همچنان تو ساکنی داری هنوز | |
روز و شب در پرده با چندین ملک | عادت اهریمنی داری هنوز | |
روی گردانیدهای از تیرگی | پشت سوی روشنی داری هنوز | |
دلبرت در دوستی کی ره دهد | چون دلی پر دشمنی داری هنوز | |
میزنی دم از پی معنی ولیک | تو کجا آن چاشنی داری هنوز | |
در گریبان کش سر و بنشین خموش | چون بسی تر دامنی داری هنوز | |
خویشتن را میکش و میکش بلا | زانکه نفس کشتنی داری هنوز | |
رهبری چون آید از تو ای فرید | چون تو عزم رهزنی داری هنوز |