عطار (غزلیات)/عقل مست لعل جان افزای توست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (عقل مست لعل جان افزای توست) از عطار |
' |
عقل مست لعل جان افزای توست | دل غلام نرگس رعنای توست | |
نیکویی را در همه روی زمین | گر قبایی هست بر بالای توست | |
چون کسی را نیست حسن روی تو | سیر مهر و مه به حسن رای توست | |
نور ذره ذره بخش هر دو کون | آفتاب طلعت زیبای توست | |
در جهان هرجا که هست آرایشی | پرتو از روی جهانآرای توست | |
تا رخت شد ملکبخش هر دو کون | مالک الملک جهان مولای توست | |
خون اگر در آهوی چین مشک شد | هم ز چین زلف عنبرسای توست | |
گرچه آب خضر جام جم بشد | تشنهی جام جهان افزای توست | |
خلق عالم در رهت سر باختند | ور کسی را هست سر همپای توست | |
آسمان سر بر زمین هر جای تو | در طواف عشق یک یک جای توست | |
آفتاب بی سر و بن ذرهوار | این چنین سرگشته در سودای توست | |
این جهان و آن جهان و هرچه هست | شبنمی لب تشنه از دریای توست | |
چون به جز تو در دو عالم نیست کس | در دو عالم کیست کوهمتای توست | |
هر که را هر ذرهای چشمی شود | هم گر انصاف است نابینای توست | |
گر فرید امروز چون شوریدهای است | عاقل خلق است چون شیدای توست |