عطار (غزلیات)/عشق را گر سری پدیدستی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (عشق را گر سری پدیدستی) از عطار |
' |
عشق را گر سری پدیدستی | این در بسته را کلیدستی | |
نرسد هیچکس به درگه عشق | کاشکی هیچ کس رسیدستی | |
یا اگر کس به پیشگه نرسد | اثر آن ز دور دیدستی | |
لیک عالم ز عشق موج زن است | ورنه عاشق نیارمیدستی | |
در دل ار نیستی تسلی عشق | بارها زین قفس پریدستی | |
در بیابان عشق نعرهزنان | بی سر و پای میدویدستی | |
گاه چون خاک میفتادستی | گاه چون باد میوزیدستی | |
به یکی آه آتشین در راه | پرده از پیش بر دریدستی | |
در میان شرابخانهی عشق | بی دهان قطرهای چشیدستی | |
تا صبوح ابد چو دلشدگان | نعرهی عشق بر کشیدستی | |
دل عطار را درین معنی | به سخن روح پروریدستی |